کد مطلب:29894 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:85

نفرین پیامبر بر دشمنی ورزان به علی












6139. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - درباره علی علیه السلام -:خداوندا! دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار.[1].

6140. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - درباره علی علیه السلام -:خداوندا! دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار، و یاری كننده اش را یاری كن و خواركننده اش را خوار گردان.[2].

6141. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. خداوندا! با هر كه با علی دوستی می كند، دوستی كن و با هر كه با علی دشمنی می كند، دشمنی كن؛ و هر كه او را دوست می دارد، دوستش بدار و با هر كه با او كینه می ورزد، كینه بوَرز؛ و هر كه او را یاری می كند، یاری اش كن و هر كه او را خوار می كند، خوارش گردان.[3].

6142. امام حسن علیه السلام: [ پیامبر خدا] بر منبر بود كه علی علیه السلام را خواست و دست وی را گرفت و فرمود:«خداوندا! دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار. خداوندا! برای دشمن علی، بر روی زمین، نشیمنگاهی و در آسمان، راه عروجی قرار مده و او را در اعماق آتش، جای ده».[4].

6143. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:هر كه با علی دشمنی كند، با خدا دشمنی كرده است.[5].

6144. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - در حَجّة الوداع، در حالی كه بر شترش نشسته و دستش بر شانه علی علیه السلام بود -:خداوندا! آیا ابلاغ كردم؟ خداوندا! آیا ابلاغ كردم؟ این، پسر عموی من و پدر فرزندان من است. خداوندا! دشمنانش را در آتش، واژگون ساز.[6].

6145. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - خطاب به علی علیه السلام -:خداوند عزّوجل دشمن تو را بكُشد و با دشمنت دشمن باشد![7].

6146. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - خطاب به علی علیه السلام -:خداوندْ عزّوجل بكشد كسی را كه با تو بجنگد و با تو دشمنی ورزد![8].

6147. الإصابة - به نقل از ابن زبیر -:معاویه حج می گزارْد كه داخل مسجد شد. پیرمردی را دید كه دو گیس بافته شده داشت و خوش چهره ترین و پاكیزه لباس ترینِ پیرمردها بود. معاویه نام او را پرسید. به وی گفتند كه او پسر عُرَیض است.

معاویه، پیرمرد را فرا خواند و او آمد. معاویه به وی گفت:زمینی را كه در تَیماء[9] داشتی، چه كردی؟

پیرمرد گفت:هست.

معاویه گفت:آن را به من می فروشی؟

پیرمرد گفت:بله، [ كه] اگر [ به پول آن ]نیاز نداشتم، آن را نمی فروختم.

معاویه از او خواست كه مرثیه ای را كه برای پسرش سروده بود، بخواند. او مرثیه ای خواند. میان آن دو، سخنْ بالا گرفت تا این كه از علی علیه السلام سخن به میان آمد. ابن عُرَیض از معاویه خشمگین شد. معاویه گفت:خِرِفت شده است. پیرمرد را بلند كردند. گفت:من دیوانه نیستم؛ امّا ای معاویه! تو را به خدا سوگند، آیا آن زمان را به یاد نمی آوری كه نزد پیامبر خدا نشسته بودیم و علی علیه السلام وارد شد.

پیامبرصلی الله علیه وآله از وی استقبال كرد و فرمود:«خداوند آن را كه با تو می جنگد، بكُشد و دشمنت را دشمن بدارد!»؟[10].

ر. ك:ج 1، ص 266 (برخی از دعاهای پیامبر برای امام/خدایا! هر كس او را دوست می دارد، دوست بدار).

ج 2، ص 237 (حدیث غدیر).









    1. سنن ابن ماجة:116/43/1، مسند ابن حنبل:18506/401/6.
    2. الجمل:81، فضائل الصحابةابن حنبل:1022/599/2، تاریخ دمشق:8727/228/42.
    3. تاریخ دمشق:8713/219/42.
    4. الاحتجاج:150/27/2، بحار الأنوار:1/75/44.
    5. الإصابة:2560/373/2، اُسد الغابة:1589/238/2، كنز العمّال:32899/601/11.
    6. المعجم الأوسط:6468/300/6، كنز العمّال:12914/291/5 و 32947/609/11.
    7. الجمل:81، الفصول المختارة:245، بشارة المصطفی:166، مائة منقبة:43/99.
    8. الكافئة:34/34، المسترشد:273/603، الیقین:49/200.
    9. تَیماء، جایی نزدیك كوفه از سمت شام است. (معجم البلدان:345/5)
    10. الإصابة:3254/82/3.